مهدی قمی هیأتی نبود. دل سوخته ی امام حسین و کربلا نبود. درس نخوانده بود. شیشه بری داشت. چند سالی از عمرش معتاد بود. چند باری توی ان ای شرکت کرده بود و باز همان آش و همان کاسه. شاید آن پسری که پول جشن پاکی را داده بود مواد خریده بود، خودش بود. شاید هم نه. به گفته ی خودش توی هیأت مسجد محله شان هم راهش نداده بودند ولی هر هفته یا یک هفته در میان کامیون عمویش را برمی داشت و بار می زد سمت ایلام. خودش را هر طور بود می رساند کربلا. شاید توی یک سال بعد سقوط صدام چهل بار رفت و آمد. محرم که شد، ماند. ده روز محرم را توی یکی از حجره های صحن ماندیم. صبح تا شب و شب تا صبح. همان مهدی قمی که سال قبل به هیأت مسجد محله راهش نداده بودند، ده روز محرم را توی حرم ماند.

 

+ کآشوب - دبیر مجموعه: نفیسه مرشدزاده


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها