ابوثمامه گفت: آیا می دانی با کشته شدن ابن زیاد چه فتنه ای به پا می شود؟» 

عمرو گفت: فتنه؟!. من فتنه می کنم یا پسر زید که بهترین مردان ما را به قتل می رساند.» 

ابوثمامه گفت: چه کسی کشته ی هانی را دیده است؟» 

عمرو گفت: پس اگر زنده باشد، معلوم می شود، ابن زیاد به حیله قصد هراس ما را دارد. اکنون که کوفیان کاری بزرگ را آغاز کرده اند، نباید با حیله های ابن زیاد ناکام بمانند.» 

ابوثمامه گفت: ولی مسلم بن عقیل مرا فرستاده تا تو را از حمله به ابن زیاد باز دارم.» 

عمرو با تعجب گفت: از کاری که به صلاح همه ی مسلمانان است؟!» 

اگر مسلم حکم جنگ داشت، یقین بدان حتی یک روز تأمل نمی کرد و ابن زیاد را آسوده نمی گذاشت.» 

عمرو گفت: مسلم حق دارد مصلحت اندیشی کند، ولی ننگ حکومت شامیان بر کوفه فقط با شمشیر و خون پاک می شود. من هم اگر بدون اذن مسلم دست به کار شدم، فقط برای این بود که مسئولیت این کار بر دوش او نباشد. پس من به تنهایی کار حاکم کوفه را یکسره می کنم و هنگامی که حسین بن علی وارد کوفه شود، بیش از مسلم ارزش کار مرا در خواهد یافت.» 

ابوثمامه گفت: من نه در جنگ شجاع تر از مسلم هستم و نه در ت با کیاست تر از او، اما می دانم که حسین بن علی اگر پی جنگ با شامیان بود، سردار بزرگی چون مسلم را بدون یاور به قلب دشمن نمی فرستاد. پس ما که حسین بن علی را دعوت به یاری کرده ایم، به کاری وادارش نکنیم که چون پدرش علی بن ابی طالب در میانه ی کارزار او را به صلح واداریم و سپس به حکمیت وادارش کنیم و بعد توبه کنیم و او را نیز به توبه واداریم و بر او خرده بگیریم.»


+ نامیرا - صادق کرمیار


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها