به سویشان هجوم بردم و فریاد زدم: آن زن زانی را به یاد دارید؟»

و آستین کاهنی را که از برابرم می گریخت، گرفتم. گفتم: قصدتان چه بود؟ آیا او از آزمون های پیشین تان سربلند بیرون نیامده بود که او را به امتحانی دیگر برخاستید؟»

گفت: تصور ما بر این بود که اگر او را آزاد کند، مخالف آیین موسی عمل کرده، پس نزد ما گناهکار است، و اگر او را کیفر دهد، مخالف تعلیمات خود عمل کرده، زیرا او به مهربانی بشارت می داد.»

آستینش را رها کردم. گفتم: و خود به دامی افتاد که برای او نهاده بودید.»

گفت: گفتیم: استاد ما این زن را در حال دستگیر کرده ایم. موسی دستور سنگباران چنین زنی را داده است. نظر تو چیست؟ او خم شد و با نوک انگشت خویش دایره ای بر زمین رسم کرد که به آیینه ای بدل شد. گفت: این آیینه گناهان شما را می نمایاند. آن کس که از برابر آینه گذشت و آینه از گناهانش کدر نشد، حق دارد اولین سنگ را به سوی این زن پرتاب کند.»

گفتم: و شما از آینه ای که او بر زمین رسم کرد، گریختید، زیرا می دانستید آن آینه تیرگی دلتان را بر یکدیگر آشکار خواهد کرد.» 

 

+ موسای عیسی - علی مؤذنی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها