تمام کفِ پا از تاول پُر بود. تاول ها، به حُباب می مانست. دوا گلی ها را رویِ کف پاها سراند. سوزش . سوزش . گردِ پنی سیلین را با پنبه به زخم کشید. "می تونستم آروم تر، رویِ زخم هاتون مرهم بذارم. اما دیدم درد مردونه . سوزِ مردونه می خواد." مهیار از حرفهایِ ملک حَض کرد.


+ پاریس، پاریس - سعید تشکری


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها